سیری در نهج البلاغه
?علي (ع) راز نهج البلاغه?:
#دشمن_شناسي
#عايشه
?قسمت چهارم
?هنگامى که «عثمان» کشته شد، «عايشه» خوشحال گشت;
امّا زمانى که ديد حکومت در دست على(عليه السلام) افتاد، سخت ناراحت گشت و از آنجا که على(عليه السلام) سخت پايبند به عدالت بود و طبعاً خواسته هاى عايشه انجام نمى شد، کينه آن حضرت را به دل گرفت.
?«طبرى» در تاريخ «الامم و الملوک» و «ابن سعد» در «طبقات» و «ابن اثير» در «کامل» مى نويسند:
?هنگامى که خبر شهادت على(عليه السلام) به او رسيد، شادمان گشت و سجده شکر به جاى آورد و از خوشحالى اين شعر را بر زبان جارى کرد:
?فَأَلْقَتْ عَصَاهَا واسْتَقَرَّبِهَا النَّوَى کَمَا قَرَّ عَيْناً بِالاِْيَابِ الْمُسَافِرِ
«عصاى خود را افکند و آرامش پيدا کرد - همانگونه که انسان از بازگشت مسافر عزيزش شادمان مى شود».
✅ اشاره به اينکه حالا نگرانى هاى من، بر طرف شده و آرامش يافتم و از آن بالاتر اين که از «ابن ملجم» با ابياتى تجليل کرد و چون اين سخن به گوش «زينب» دختر «امّ سلمه» رسيد، به عايشه اعتراض کرد و او متوجّه شد کار زننده اى انجام داده و ظاهراً در مقام عذر خواهى برآمد
و گفت:
من فراموش کار شده ام، هر وقت فراموش کردم به من تذکّر دهيد!
❗️(عايشه در آن زمان نزديک به 50 سال داشت).
✏️ادامه دارد …